علی تجویدی (زاده ۱۵ آبان ۱۲۹۸- درگذشته ۲۴ اسفند ۱۳۸۴) یکی از چهرههای ماندگار موسیقی ایران است؛ هنرمندی که از دل سنت برخاست و با تکیه بر دانش آکادمیک و ذوق فردی، نقش تعیینکنندهای در تحول موسیقی ایرانی در قرن بیستم ایفا کرد. او نوازندهای چیرهدست، آهنگسازی پرآوازه، آموزگاری دقیق و پژوهشگری ژرفنگر بود؛ کسی که توانست از درون سنت، راهی به سوی نوگرایی باز کند بدون اینکه به ریشههای فرهنگی خود پشت کرده باشد.
استاد تجویدی که همواره به ما جوانان مشتاق هنر موسیقی که جویای احوال و هنر او بودیم راهنمایی بود که هر بار میکوشید ما را به حکایتی و به روایتی و به حقیقتی از رخدادهای مهم موسیقی ایران رهنمون شود و جداً هر بار موفق بود. او هم سخندان خوبی بود و هم هنرمند خوبی.
آغاز راه و ریشههای هنری
تجویدی در خانوادهای اهل هنر و دانش در اصفهان به دنیا آمد. نبوغ موسیقایی او از کودکی آشکار شد؛ نخست با فلوت، سپس با سهتار و سرانجام با ویولن، سازی که تا پایان عمر با آن شناخته شد. در روزگاری که به قول میرعلینقی «عصر تار» در حال افول و «عصر ویولن» در حال طلوع بود، او یکی از نخستین چهرههایی شد که توانست زبان موسیقی ایرانی را بر پیکر سازی غربی جاری کند.
سیدعلیرضا میرعلینقی می نویسد: «پدر استاد، به نام میرزا هادیخان، در اواخر قرن شمسی گذشته، از اصفهان به تهران آمد و در خانهای در خیابان ری مسکن گرفت. در محلهای که جایگاه هنرمندان و خاندانهای اصیل تهرانی بود و اصالت خود را تا اواخر دهه ۱۳۳۰ نیز کمابیش حفظ کرده و بزرگان نامآوری را در کوچهپسکوچههای آن محوطه پرورانده بود، میرزا هادیخان و هنرمندان دیگر، در «مجمعالصنایع» که در سبزهمیدان تهران به دستور ناصرالدینشاه درست شده بود، به کارهای هنری میپرداختند و مورد احترام اعیان هنرپرور و فنشناسان درجهاول پایتخت بودند اما این زمان، دوره رکود و کسادی کار اهل هنر بود. بعد از ترور ناصرالدینشاه آخرین فضاهای امن و حامی اهل هنر نیز از بین رفت و در این بین، موسیقیدانان و اهل هنرهای ظریفه (مینیاتوریستها، تذهیبکارها، خوشنویسها و…) بیش از سایرین آسیب دیدند چرا که هنرشان متاع عامهپسندی نبود و مشتری خاصالخواص نیاز داشت.»
استاد اول او ابوالحسن صبا بود؛ با این حال خودش معتقد بود استادی غیر از صبا نداشته است… چهرهای که برآیند تمام گرایشهای مهم موسیقی آن روزگار به شمار میرفت. تجویدی نزد صبا نه تنها ویولن بلکه سهتار و تمبک را نیز یاد گرفت و در مکتب او با دستگاههای موسیقی ایرانی، ردیفهای درویشخان و آثار عارف و شیدا آشنا شد. از دیگر استادانش حاج آقا محمد ایرانی مجرد بود که ردیفهای اصیل را با دقتی تاریخی به او آموخت… به راستی که معرف حاج محمد ایرانی هم کسی نبود جزو شاگردش علی تجویدی، به این معنا که در صورتی که تجویدی از مراتب فضل و هنر استاد ایرانی مجرد به کسی چیزی نگفته بود بدون تردید نام این ردیفدان نامدار کمتر شناخته مینمود.

ویولننوازی تجویدی آمیزهای بود از ظرافت مکتب صبا و تغزل مکتب حسین یاحقی. آرشهکشی قدرتمند، جملهبندیهای روشن و ساختارمند و تسلط بر تکنیکهای اسپیکاتو و لگاتو، به او رنگ صوتی ویژهای بخشید که در میان همعصرانش کمنظیر بود. سونوریته او گاه خشن و مردانه بود اما از درونش احساس و شور جاری میشد. در واقع تجویدی با ویولن سخن میگفت؛ جملاتش منطق درونی داشت و شنونده را به یاد متنی میانداخت که با نظم و اندیشه نوشته شده است. استاد بارها برای ما در یک دیدار هم ویلن نواخته، هم سهتار و هم از ضربهایی که میگرفت مشخص بود که تنبک هم میداند و جالبتر اینکه هر بار آوازهایی هم خوانده است با همان دو دانگ صدایی که داشت.
البته در کنار ویولن، سهتار جایگاه خاصی در زندگی هنری او داشت. صبا او را به فراگیری این ساز تشویق کرد تا لطافت موسیقی ایرانی را در قالبی بومیتر بیازماید. از او سهتارنوازیهایی برجا مانده که گرچه اندکاند اما بیانگر تسلط و ذوق ژرف او در پیوند دادن دو جهان سنت و تجدد است.
دهههای سی و چهل خورشیدی دوران شکوفایی آهنگسازی تجویدی بود. او با ذوق و دقتی کمنظیر، صدها ترانه و قطعه ساخت که بسیاری از آنها در قالب برنامه ماندگار «گلها» اجرا شد. از جمله آثار مشهور او میتوان به «صبرم عطا کن»، «آزادهام» و «پشیمانم» اشاره کرد که با صدای خوانندگان نامدار آن روزگار همچون بنان جاودانه شد. آهنگ آزاده، با شعری از رهی معیری را از بهترین کارهای خودش میدانست و همیشه بر اینکه او با چه بزرگانی همچون رهی و خالقی و صبا نشست و برخواست داشته فخر میورزید که حال و روز استاد تجویدی به هنگام روایت این دوستیها دیدنیتر بود.
تجویدی از معدود آهنگسازانی بود که در دستگاههای کمتر مورد توجه، همچون چهارگاه و نوا، آثار برجستهای آفرید. او همواره میان شعر و موسیقی پیوندی ارگانیک میدید و انتخاب اشعارش با وسواس و احترام به معنا انجام میگرفت. در تصنیفهای او، کلمه و نغمه چنان در هم میآمیزند که مرز میان آن دو از میان میرود. در کنار آهنگسازی، تجویدی در ارکستراسیون و تنظیم نیز دستی بیرقیب و قدرتمند داشت. او نخستین آهنگساز پس از روحالله خالقی بود که تنظیم آثار خود را شخصاً انجام میداد. هارمونی و کنترپوان را نزد هوشنگ استوار و ضیاء مختاری فراگرفت و از تجربه نوازندگان ارمنیتبار همچون ملیک آبراهامیان و بابگن تامبرازیان در فهم موسیقی کلاسیک اروپایی بهره برد و همراه در ذکر خاطرات دوران تحصلش به قدرشناسی از استادان خود میپرداخت و خودش میگفت که نتیجه این آمیزش، زبان ارکسترالی بود که هم با روح ایرانی سازگار بود و هم از دقت تکنیکی غربی بهره داشت. آثار چندصدایی او، مانند «بسوزان»، نمونهای از همین تلفیقاند.
حضور مؤثر در نهادهای رسمی
با آغاز به کار برنامه گلها در سال ۱۳۳۴، استعدادهای تجویدی در بستری مناسب شکوفا شد. او یکی از ارکان اصلی این برنامه بود و بسیاری از آهنگهایش در آن اجرا شد. گلها در تاریخ موسیقی ایران همچون یک رنسانس فرهنگی عمل میکرد و تجویدی از چهرههایی بود که به آن اعتبار و ماندگاری غیرقابل انکاری بخشید.
در کنار فعالیت در رادیو، او سالها در هنرستان موسیقی ملی تدریس کرد. روش تدریسش مبتنی بر تحلیل دقیق اجزای نوازندگی بود؛ به هنرجو نمیگفت «احساس کن»، بلکه نشان میداد چگونه با تمرین، صدا را بسازد و جمله را پرورش دهد. بسیاری از نوازندگان برجسته پس از او، از جمله فرهاد فخرالدینی از شاگردان مستقیم یا غیرمستقیم او بودند.

پژوهش و تألیف
پس از انقلاب، با محدود شدن فعالیتهای اجرایی موسیقی، تجویدی باقیمانده انرژی خود را صرف پژوهش و نگارش کرد. حاصل این تلاش، مجموعه سهجلدی «موسیقی ایرانی» است که جلد سوم آن (۱۳۸۱) شامل ردیف تحلیلی-تطبیقی دستگاه ماهور است. او در این اثر، گوشههای سنتی را با نگاهی تازه و متناسب با قابلیتهای ویولن بازنویسی کرد و به منبعی آموزشی و تحلیلی ارزشمند برای نسلهای بعدی بدل شد. مقاله «سلمک و ملمک» او که در مجله ماهور منتشر شد، از دیگر آثار پژوهشی اوست. در آن مقاله، تجویدی از مفهوم تاریخی «مجلس» به عنوان فضایی خصوصی برای گفتوگو و آموزش هنرهای عالی یاد میکند؛ نگاهی که نشان میدهد او همواره به پیوند میان فرهنگ، اجتماع و هنر میاندیشید.
شکوه و تلخی یک عمر هنر
با وجود موفقیتهای روزافزون و فراوان، تجویدی از سرنوشت بخشی از شاگردان خود دلگیر بود. او میدید برخی خوانندگان خوشصدایی که برای برنامههای گلها تربیت کرده بود، پس از شهرت، راه کابارهها و برنامههای سطحی تلویزیونی را در پیش گرفتند. این روند را نشانه غلبه «فرهنگ عامهپسند» بر «هنر والا» میدانست و از آن با عنوان «ناکامی» زندگی هنری خود یاد میکرد. در واقع، او از زوال معیارهای زیباییشناختی در جامعه شهری ایران دهههای چهل و پنجاه رنج میبرد؛ دورهای که موسیقی، بیش از آنکه از معنا لبریز باشد، به کالایی برای سرگرمی بدل میشد.
میراث استاد و نقش تاریخی تجویدی
تجویدی را باید از جمله آخرین استادان عصر گذار دانست؛ نسلی که میان سنت قاجاری و مدرنیته پهلوی ایستاده بود و کوشید میان دو جهان سازش پدید آورد. او با وفاداری به ردیفهای ایرانی و درک علمی از ارکستراسیون غربی، راهی تازه در آهنگسازی و آموزش گشود. صداقت، نظم و وقار او، چه در کلاس و چه در صحنه، الگویی برای شاگردانش بود.
در سال ۱۳۷۷، به پیشنهاد او، ارکستر ملی ایران تأسیس شد؛ نهادی که رهبری آن را فرهاد فخرالدینی برعهده گرفت و در ادامه، نام تجویدی را به عنوان یکی از پایهگذاران رسمی خود ثبت کرد.

او تا واپسین سالهای عمر، با بیماری و سالخوردگی، همچنان به تدریس و نگارش ادامه داد و هرگز از موسیقی دل نبرید. تجویدی در سال ۱۳۸۴ چشم از جهان فروبست اما ردّ انگشتانش بر تار و پود موسیقی ایران باقی ماند. او به نسلی تعلق داشت که در برابر موج ابتذال ایستاد و شأن هنر را در پای قدرت یا بازار نفروخت.
علی تجویدی، بیش از یک آهنگساز یا نوازنده، نماد پیوند میان تفکر و احساس، میان نظم علمی و الهام شاعرانه بود. آنچه که او را به هیجان میآورد ذکر دستاوردیش در حضور خودش بود مخصوصاَ وقتی که آبگرمن خانهاش در ونک خراب شده بود و چکه میکرد و در هیاهوی انتظار خانه برای کار کارستان لولهکشی که میداند چطور آبگرمکن را جوشکاری کند و اوضاع آشپزخانه شوکت خانم و استاد علی تجویدی را مثل روز اول گرم و دلنشین سازد … خانهای که دیگر نیست و به جایش در ونک، خیابان شیراز، کوچه حافظیه، آپارتمان هفت طبقهای سبز شده…
استاد تجویدی پلی بود میان ردیف درویشخان و ارکستر فخرالدینی؛ میان صدای دلکش و نُتنویسی استوار اروپایی. در دوران او، موسیقی نه صرفاً سرگرمی، که تجلی فرهنگی یک ملت بود و تجویدی از پاسداران آن فرهنگ بهشمار میرفت.
هنر او هنوز در خاطره مردم زنده است؛ در ترانههایی که از رادیوهای قدیمی پخش میشود و در کلاسی که هنرجویی جوان، با همان عشق و وسواس، آرشه را بر سیم میکشد و هر بار ذکری از برنامه گلهاست نام تجویدی هم بیدریغ خواهد آمد.
منابع:
۱) سجاد پورقناد، «نگاهی به کارنامه هنری علی تجویدی»، روزنامه اعتماد، ۲۵ آبان ۱۳۹۹.
۲) سیدعلیرضا میرعلینقی، «درباره علی تجویدی؛ نغمه ریشههای سرو»، روزنامه ایران، ۱۳۸۴
*پژوهشگر فرهنگ و هنر