لیلی افشار به ما فهماند که گیتار یک ارکستر است
به گزارش کامینگ سون موزیک: حسین درستپور نوازنده و مدرس گیتار کلاسیک میگوید کنسرت یا فیلمی که از کنسرت یک نوازنده بیرون میآید هم میتواند شناسنامه او باشد.
حسین درستپور نوازنده و مدرس گیتار کلاسیک است و در چند سال اخیر چند بار در تهران کنسرت برگزار کرده است.
او کارشناس موسیقی با گرایش نوازندگی ساز کلاسیک است و زیر نظر اساتیدی چون کوروش پورمقدم و مهرداد پاکباز آموزش دیده است. کسب مقام اول مسابقات کشوری گیتار کلاسیک، شرکت در مستر کلاسهای داخلی و خارجی و تربیت، پرورش و معرفی دهها هنرجوی نمونه و حرفهای به جامعه هنری موسیقی، از فعالیتهای اوست.
درستپور ماه گذشته در تبریز روی صحنه رفت و قرار بود جمعه دوم اسفند در فرهنگسرای ارسباران تهران رسیتال گیتار کلاسیک برگزار کند که این اجرا به خاطر شیوع بیماری کرونا ویروس در کشور لغو و برگزاری آن به زمانی دیگر موکول شد. با این هنرمند درباره فعالیتها و برنامههای آتی او گفتوگو کردیم.
آقای درستپور، در ابتدای گفتوگو کمی راجع به کنسرت خود در تهران بگویید.
این کنسرت که اجرای آن به زمان دیگری موکول شده، مانند کنسرتهای قبلی من، رسیتال گیتار کلاسیک است و در آن آثاری از آهنگسازان دوره رمانتیک و مدرن نظیر جولیانی، مرتز، آلبنیز، گرانادوس، ساتی باریوس، تورینا، ویلالوبوس، رودریگو، دنیز و کوشکین اجرا میشود. بیشتر کارها آثاری هستند که به لحاظ اجرایی بسیار سخت و برای اجرای آنها باید بهصورت پیوسته کار و تمرین شود. خودم برای این اجرا بیشتر از یک سال و نیم بهصورت مداوم تمرین کردم.
چرا رپرتوارتان را اینقدر سخت انتخاب کردهاید؟
دوست دارم رپرتواری را انتخاب کنم که بتواند در بین تماشاچیها هیجان ایجاد کند. البته این کار هم بیبها نیست و ما دچار فشارهای زیادی بودیم. مثلاً من بهصورت عادی هفت روز هفته را درس میدادم ولی به خاطر این اجرا بیشتر کارهایم را لغو کردم و در دفتر خودم ماندم کار کردم تا خودم را به اجرا برسانم. ما میتوانیم به لحاظ تکنیکی یک رپرتوار سطح پایینتر را در نظر بگیریم و بدون دردسر اجرا برویم ولی همیشه رویکرد من این بوده که کارهای سخت را هم در رپرتوار قرار بدهم. آدم هر چقدر تمرین بیشتری انجام میدهد راحتتر میتواند به آن چیزی برسد که در خلوت خودش فکر میکند.
در حقیقت، با انتخاب این رپرتوار خواستهاید که مخاطبانتان خاصتر شوند. درست است؟
بله. خوشبختانه مخاطبان هم به من لطف دارند و من حس میکنم در حال حاضر مورد مقبولیت بیشتری قرار گرفتهام. شاید 10 سال پیش کسی من را به رسمیت نمیشناخت چون نه سن زیادی داشتم و نه روزمه خاصی داشتم که بتوانم از خودم دفاع کنم، اما در حال حاضر دوستان، همکاران و استادان لطف دارند و از من حمایت میکنند. این حمایتها برای من بسیار ارزشمند هستند و اعتمادبهنفسی به من میدهند که بتوانم با تمام سختیهایی که وجود دارد کار کنم و راهم را ادامه بدهم. احساس میکنم تنها چیزی که باعث میشود فکر آدم از اتفاقات موجود پرت شود کار کردن است.
نوازندگی گیتار را از چه سالی شروع کردهاید؟
من نوازندگی گیتار را از 15 سالگی شروع کردم ولی یکی دو سال طول کشید تا اینکه بتوانم بفهمم ساز مورد علاقهام گیتار کلاسیک است. فکر میکنم علاقه من به گیتار از سال 86 و با سفر خانم لیلی افشار به ایران شروع شد. به نظرم آن اتفاق بسیار تأثیرگذار بود چون ایشان با رسیتالی که دادند ما را شیفته این ساز کردند. ایشان به ما فهماند که گیتار فقط یک ساز نیست، بلکه یک ارکستر است. یکی دیگر از کسانی که روی من تأثیر گذاشتند و من خودم را مدیون ایشان میدانم، نوید زندآوه است که وقتی ایران بود هر سال رسیتال میگذاشت و من بهعنوان شخصی که به او نزدیک بودم از او تأثیر میگرفتم. خانم افشار سالی یک بار میآمد و میرفت ولی من با نوید زندآوه رفت و آمد خانوادگی داشتم و همین دوستی تأثیر زیادی روی من گذاشت که بفهمم میتوانم این رویه را جلو ببرم. ما یک مدت هیچ فعالیتی نداشتیم و دانشجو بودیم و به همین خاطر صبح یک نون و پنیر لقمه میکردیم و به کنسرواتوار میرفتیم و شب به خانه برمیگشتیم. حتی یک شب بدون اینکه بدانند ما داخل آنجا هستیم در را بستند و رفتند و ما تا صبح دوباره تمرین کردیم. شاید اگر من یک روز به آموزشگاه هنری میرفتم و تدریس میکردم، درآمد بیشتری کسب میکردم ولی همه اینها را کنار گذاشتم. من باوری دارم که میگویم تدریس کردن، نوازندگی جدی را قربانی میکند. ما تمام تلاشمان را میکنیم تا همان چیزی که تمرین میکنیم را روی صحنه اجرا کنیم و حرف برای گفتن داشته باشیم ولی میخواهم بگویم که ما بها دادهایم و هنوز داریم بها میدهیم. من از فردای آن روزی که در فرهنگسرای نیاوران اجرا رفتم و کنسرتم مورد استقبال خوبی هم قرار گرفت، کاملاً با نوازندگی حرفهای خداحافظی کردم و هدفم این بود که بتوانم جایی را بخرم تا بتوانم در آنجا بهصورت جدی تمرین کنم. واقعاً این رؤیای من بود و درنهایت با وام بانکی و انرژی مثبت توانستم جایی را بخرم و در آنجا تمرین کنم. همکارانی دارم که نوازندههای خوبی بودند ولی در حال حاضر درگیر تدریس شدهاند. البته گریزی هم ندارند و من از این بابت گلهای ندارم چون برخی از آنها متأهل هستند و به زندگی تعهد دارند، اما من بها یک سری چیزها را میدهم و سختیهای زیادی را میکشم. این نکته را هم بگویم که من به گیتار مدیون هستم چون هر چه خواستهام را به من داده است. اگر توانستهام جایی را بخرم و اگر توانستهام تحصیل کنم، همه اینها به خاطر گیتار است. من بچه درسخوانی نیستم و شاید اگر در رشته دیگری درس میخواندم نمره نمیگرفتم. احساس میکنم به این ساز دین دارم. میدانم که این راه سختیهای زیادی دارد و آدم را فرسوده میکند. وقتی در مستر کلاس آنیلو دزیدریو شرکت کردم، ایشان به من گفت من این چیزی که تو از من میشنوی و برای تو جذاب است را هر روز گوش میدهم. حالا فکر کن هر روز این کار را تکرار کنم، چقدر خستهکننده میشود؟ میخواهم بگویم برای ما هم رؤیایی و لذتبخش نیست که هر روز بنشینیم آن چیزهایی که کار کردیم و گوش دادهایم را دوباره تمرین کنیم. در نتیجه راه بسیار سختی است و بها دارد و ما هم داریم بهای آن را میدهیم. بسیاری از دوستانم این کار را کنار گذاشتهاند و به سراغ یک شغل دیگر رفتهاند. من بهجرئت میگویم که حقم را از گیتار گرفتهام. درواقع گیتار آن چیزهایی که میخواستم را به من داده است.
حسین درستپور
ما افراد زیادی را داریم که همزمان هم تدریس میکنند و هم نوازندگی. درواقع شما میگویید بهطور قطع کسی که نوازندگی حرفهای میکند دیگر نمیتواند تدریس کند؟
من این حرف را فقط در مورد خودم گفتم. چند شب پیش استاد علیرضا تفقدی که با افتخار در دانشگاه آزاد شاگردی ایشان را میکنم دعوت من را پذیرفتند و به مجموعه من آمدند. داخل پرانتز این را هم بگویم نام جایی که من آن را خریدهام مرکز تخصصی گیتار کلاسیک است. خوشبختانه دوستان لطف داشتند و این مجموعه را تبلیغ کردند و الآن کارمان گرفته است. وقتی آقای تفقدی دعوت من را پذیرفتند و به مجموعه من آمدند حرفهای بسیار قشنگی زدند که من از حرفهای ایشان استفاده کردم. ایشان تعریف میکردند در سالهای اول انقلاب در یک خانه شخصی کنسرت اجرا میکردهاند که در پایین آن خانه اعضای کمیته ایستاده بودهاند و آنها سوای استرس کنسرت، استرس میگرفتهاند که وقتی از خانه بیرون میآیند چه اتفاقی برای آنها میافتد؟ آقای تفقدی متولد سال 1339 هستند و به من میگفتند که من در حال حاضر حدود 75 دقیقه تا صد دقیقه رپرتوار را حفظ هستم. ایشان متأهل و پدر هستند و باید پاسخگوی نیازهای فرزندانشان باشد. آن روز وقتی ساعت 12 ظهر شد به من گفت میتوانم بروم؟ من به ایشان گفتم اگر امکان دارد لطفاً بمانید تا با هم ناهار بخوریم ولی ایشان گفتند من ساعت سه باید در آموزشگاه باشم و الآن باید بروم که کمی زودتر تمرین را شروع کنم. این مسئله برای من بسیار جالب بود. آدم برای اینکه بتواند از کار خودش دفاع کند باید وقت بگذارد و بهای آن را هم بدهد. من شعار نمیدهم ولی در این سالها موقعیتهای خوبی را کنار گذاشتهام تا پشت ساز بمانم. من بدون هیچ حمایتی توانستم این راه را به ثمر برسانم و این برای من بهترین سرمایه است.
از لحاظ مالی قطعاً برگزاری کنسرت در شرایط امروز سخت است. آیا در این زمینه حمایتی از شما صورت میگیرد؟
من بیشتر از طرف بزرگان موسیقی حمایت شدهام. مثلاً نهاد خانه موسیقی هر بار به من لطف داشته است. افتخار داشتم که در آموزشگاه استاد کیوان ساکت درس بدهم ولی امسال با توجه به شرایط کنسرتم با ایشان خداحافظی کردم و سعادت نداشتم بیشتر در کنارشان باشم. البته این فعالیت ممکن است دوباره ادامه پیدا کند. آقای گنجهای، آقای نوربخش و آقای سریر نیز همیشه به من کمک کردهاند. آنقدر به من لطف دارند که گاهی یک ماه مانده به اجرا میبینم 50 بلیت از کنسرتم یک دفعه فروش میرود که چنین چیزی در ژانر کلاسیک یک رکورد محسوب میشود یا مثلاً من یک بار در اینستاگرام دیدم دوستان همه لطف کردهاند و پوستر کنسرت من را در صفحه خودشان استوری کردهاند. طبیعتاً وقتی چنین اتفاقاتی را میبینم برایم باعث ایجاد انگیزه میشود. میخواهم بگویم مسیر سختی است و اگر چنین حمایتهایی هم نبود قطعاً سختتر میشد. یک خواننده مگر چقدر از کنسرت پول درمیآورد که هم بتواند پنج میلیون تومان به سالن رودکی پول بدهد و هم بتواند پول تبلیغات بدهد. گرچه در حال حاضر همه تبلیغات بهصورت مجازی شدهاند و کسی دیگر برگه چاپ نمیکند و نمیچسباند ولی اگر با این اوضاع قیمت کاغذ بخواهیم 200-300 پوستر چاپ کنیم باید هزینه زیادی را بپردازیم. همه اینها به هنرمند فشار میآورد. من همیشه گفتهام هنر من این بوده که حتی اگر سود نکردهام، حداقل توانستهام پول خرج کنسرتم را دربیاورم. در موسیقی کلاسیک معمولاً هنرمندان سر برگزاری کنسرت ضرر میکنند ولی من یادم است که حتی در اولین کنسرتم نیز متضرر نشدم. خوشبختانه این لطفی بوده که همیشه شامل حال من شده است. میخواهم بگویم اگر امروز فعالیتی نمیشود به خاطر این است که هیچ انگیزهای وجود ندارد و بیشتر فعالیتها مجازی شده است. طرف با هزار ادیت میآید یک کلیپ میگذارد و طرفدار جذب میکند. بسیاری از افراد برای جذب فالوور میروند موسیقی پاپ کار میکنند ولی خودشان را بهعنوان نوازنده فلان ساز کلاسیک معرفی میکنند. جدای از پروسه هزینه، پروسه دریافت مجوز است که برای این کار شاید باید هفتخوان رستم را پشت سر بگذاریم. میدانند که ما صفحه فیک نداریم و به همین خاطر سریع صفحههای ما در فضای مجازی را بررسی میکنند تا ببینند چطور فکر میکنیم و آیا از خط قرمزها عبور کردهایم یا نه. معلوم است که من بهعنوان یک هنرمند در این شرایط وانفسا ساکت نمینشینم. یکی از استادان میگفت تو واقعاً پوست کرگدن داری که در این شرایط دنبال کارت را میگیری ولی واقعیت این است که من جز گیتار زدن هیچ کاری نمیتوانم انجام بدهم. اگر گیتار را از من بگیرند حتی نمیتوانم یک پیچ را هم سفت کنم. گیتار زدن تنها کاری است که احساس میکنم به من هویت میدهد.
چرا سبک پاپ را انتخاب نکردید؟
من موسیقی پاپ دهه 50 را خیلی دوست دارم و عاشق واروژان هستم ولی موسیقی دهه 70 به بعد بسیار سمپل شده و موسیقیها دستگاهی شدهاند. آن کسانی که آهنگسازی میکنند نرفتهاند موسیقی کلاسیک یا موسیقی جز کار کنند. در حال حاضر وقتی اسم موسیقی پاپ میآید یاد افرادی میافتیم که به قول خودشان با چند آکورد تولید محتوا میکنند.
حسین درستپور
از لحاظ مالی هیچوقت نخواستید بهعنوان نوازنده در کنسرتهای موسیقی پاپ حضور داشته باشید؟
پیشنهاد داشتم ولی هیچوقت این کار را نکردم. مثلاً سال 88 از طریق یکی از دوستانم به من پیشنهاد شد که بروم در کنسرت فریدون آسرایی نوازندگی کنم ولی من نرفتم. اتفاقاً پول خوبی هم میدادند و برای هر سئانسی 400 هزار تومان پیشنهاد داده بودن د. علاوه بر آن برای کنسرت مازیار فلاحی هم دعوت شدم ولی نرفتم. با این حال میدیدم که دوستانم چنین کاری را انجام میدهند و به کنسرتهای مختلف میروند. مثلاً دوستی که هر روز با من به کنسرواتور میآمد و ساز میزد به من گفت این کارها به چه درد میخورد، بیا نوازندگی کن تا پول دربیاوری. آن موقع 400 هزار تومان بود و الآن ممکن است پنج شش میلیون تومان شده باشد. این پول را هم خواننده به نوازنده نمیدهد، بلکه پول را تهیهکننده میدهد. آدمی که آن زمان یک ساز فیک داشت پس از چند وقت ساز 12 میلیون تومانی خرید ولی دیگر چه کسی میخواهد ساز بزند؟ گاهی دوستان و همکارانم وقتی صدای من را میشنوند به من میگویند چرا خودت آواز نمیخوانی؟ واقعیت این است که دغدغه من و آن چیزی که هویت من است، موسیقی کلاسیک است. اگر یک یا دو بار بروم پشت فلان خواننده نوازندگی کنم دیگر کسی من را بهعنوان نوازنده گیتار کلاسیک به رسمیت نمیشناسد. قطعاً در آن صورت فقط خواننده است که دیده میشود. مثل بازیگری میماند که 20 سال زحمت کشیده ولی اسم او در تیتراژ فیلم بهخوبی دیده نمیشود. من فکر میکنم اگر کسی در موسیقی کلاسیک به یک جایگاهی برسد و بعد به خاطر پول برود نوازندگی کنسرت کند باید کمی از هویت خودش دور باشد.
در این سالها هیچوقت نخواستید آلبومی منتشر کنید؟
من به آلبوم هم فکر میکنم و دوست دارم آلبوم منتشر کنم ولی هزینه آن زیاد است. احساس میکنم این روزها آلبوم آنطور که باید و شاید دیده نمیشود. من از اینکه فیلم کنسرتم را سی دی کنم و به دوستان و همکارانم بدهم بیشتر لذت میبرم تا اینکه به استودیو بروم و یک آلبوم تهیه کنم. با این حال یک عده هستند که معتقدند آلبوم شناسنامه یک خواننده یا نوازنده است ولی من میگویم کنسرت یا فیلمی که از کنسرت نوازنده بیرون میآید هم میتواند شناسنامه نوازنده باشد.
لینک کوتاه مطلب : https://comingsoonmusic.ir/?p=8842