در موسیقی لسآنجلسیها تاریخ مکتوب دارند ما نه
به گزارش کامینگ سون موزیک: محسن صفاییفرد، محقق و نویسنده کتاب «بانگ آزادی» خاطرات شفاهی احمدعلی راغب گفت: آثار خاطرهانگیز و مردمی در همه جای دنیا ثبت میشود، اما متأسفانه ما موسیقی مردمی و خاطرهانگیزمان را در سالهای پس از انقلاب، فراموش کردهایم.
هفته گذشته همزمان با آغاز دهه فجر، کتاب «بانگ آزادی» خاطرات شفاهی احمدعلی راغب، آهنگساز سرودها و ترانههای معروف انقلاب به قلم محسن صفاییفرد و به همت انتشارات «راهیار» منتشر شد.
«بانگ آزادی» در ۳۹۲ صفحه، زندگی و فعالیتهای احمدعلی راغب را به عنوان یکی از چهرههای اصلی موسیقی انقلاب در هفت فصل روایت میکند. آنطور که در مقدمه کتاب هم آمده، میتوان گفت «هیچ ایرانیای نیست که اثری از آثار احمدعلی راغب را نشنیده باشد. نسل دهه شصتیها با آواها و نواهای او بزرگ شده است. از سرود «مدرسهها وا شده»، «بابا خون داد» و «همشاگردی سلام» تا قطعات ارکسترال «بانگ آزادی» و «شهید مطهر» و «آمریکا ننگ به نیرنگ تو» بگیرید تا تصنیف «خجسته باد این پیروزی » و «ظفر مبارک» و بعدها تا اولین آلبوم موسیقی پاپ بعد از جنگ مثل «رقص گلها» و قطعاتی مثل «گل میروید به باغ» و «بیا به امداد ناتوانان» و…. راغب، یکی از اصلیترین آدمهایی است که چیزی به نام «سرود و موسیقی انقلاب» را در سالهای پس از انقلاب بر سر زبانها انداخت. با محسن صفاییفرد، محقق و نویسنده این کتاب، گفتوگوی مفصلی داشتیم که در ادامه میخوانید.
* پیش از اینکه درباره «بانگ آزادی» صحبت کنیم، کمی درباره سرفصل «سرودها و ترانههای انقلاب» که روی جلد کتاب درج شده، توضیح بدهید که ماجرا از چه قرار است؟
ثبت و ضبط سرودها و ترانههای انقلاب، به سه دلیل عمده، ضرورت دارد؛ یکی اینکه در حال حاضر، بسیاری از خوانندهها و دستاندرکاران موسیقیهای غیرمجاز، لسآنجلسی و زیرزمینی دهه ۶۰ برای خودشان تاریخ مکتوب دارند که وزارت ارشاد آنها را منتشر کرده و این گروهها، فضای آموزشی مدنظرشان را از طریق این کتابها ایجاد کردهاند. اگر نگاهی به کتابهای حوزه ترانه که در ۱۵سال اخیر منتشر شده، بیندازید، میبینید که بسیاری از آثار و افراد و چهرههایی که در سالهای گذشته در ایران نبودند و هنوز هم مجوز ندارند، تاریخ و دانش موسیقی خود را از طریق منابعی که نشر میدهند، میسازند. با این اوصاف، اکنون که فرصتی برای آنها فراهم شده، نباید در مورد موسیقیای که سالهای متمادی با مشقت و سختی، برای ما خاطره ساخته و تبدیل به نوستالژی سالهای دهه شصت شده است، سکوت کنیم.
موسیقی مردمی و خاطرهانگیزمان را در سالهای پس از انقلاب فراموش کردیم
از طرف دیگر، آثار خاطرهانگیز و مردمی در همه جای دنیا ثبت میشود، اما متأسفانه ما موسیقی مردمی و خاطرهانگیزمان را در سالهای پس از انقلاب فراموش کردیم و آنچه بهعنوان موسیقی خاطرهانگیز معرفی میشود، معمولاً موسیقی قبل از انقلاب است؛ در حالی که ما آثار موسیقی نوستالژیکی در سالهای پس از انقلاب و دهه شصت داشتیم که ارزش انتشار و توجه دوباره دارد، چراکه محبوبیت مردمی دارند. دلیل دیگر اینکه در موسیقی سالهای بعد از انقلاب، چالشها و محدودیتهایی داشتیم؛ در حالی که در زمینه موسیقی اگر درباره آثار درخشان، خاطرهانگیز و محبوب و مردمی تحلیل شود و پیشینه آنها گفته شود، میتواند به جریان موسیقی پس از انقلاب و شناخت موسیقی مطلوب کمک کند. از این سه منظر، به نظرم در مورد سرودها و ترانههای انقلاب کار نشده و بخش زیادی از حافظه افرادی که در این زمینه فعال بودند، تحلیل رفته و دریغ که زودتر از اینها، این کار انجام نشده است؛ در حال حاضر در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب، این کار در حال انجام است و میتوان گفت تنها مجموعهای است که این کار را انجام میدهد و البته این موضوع جای خوشحالی ندارد که متأسفانه هیچ مؤسسه فرهنگی هنری و تاریخ شفاهی دیگری به کار ثبت و ضبط تاریخ شفاهی سرودها و موسیقی انقلاب نپرداخته و نمیپردازد.
* یعنی کتابهای دیگری هم با همین سرفصل منتشر شده است؟
بله، «بانگ آزادی » پنجمین کتاب از مجموعهای هست که تابه حال در رده سرودها و ترانههای انقلاب در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب منتشر شده، ولی از جهت گرفتن مجوز در ترتیبی که روی جلد عنوان شده، چهارمین کتاب است. «تا نفس دارم میجنگم» کتاب خاطرات محمد میرزاوندی، «جنگ جنگ تا پیروزی» کتاب خاطرات گروه سرود امور تربیتی خرمآباد و مرحوم عیسی سپهونی، «متولد بهمن» خاطرات اسفندیار قرهباغی و «برخیزید» کتاب خاطرات سیدحمید شاهنگیان، عناوین کتابهای دیگر این مجموعه هستند که تاکنون منتشر شدهاند.
* «بانگ آزادی» چطور کتاب شد؟
مختصر آن این است که سال ۸۹ آغاز همکاری بنده و آقای احمدعلی راغب در زمینه موسیقی بود و سالهای ۸۸ و۸۹ سالهای مهمی به خصوص در حوزه موسیقی هستند. به این دلیل که برخی ناموران حوزه موسیقی در زمین دیگران بازی میکردند و تقریباً کسی این جسارت را نداشت که وارد حوزه موسیقی شود؛ خصوصاً کسانی که سابقه و خاطرهای در ذهن مردم داشتند. با این اوضاع، بنده و آقای راغب کار خوب و شنیدنی «عهد ایران» را انجام دادیم و پس از آن همکاری ما با آقای راغب بیشتر شد و در این همکاریها متوجه شدیم ایشان تجربههایی دارند برای کسانی که میخواهند در موسیقی قدمی بردارند، میتواند مؤثر باشد. بخشی از کتاب هم به همین موضوع میپردازد. انگیزه نگارش این کتاب، استفاده از تجربههای نسل راغبها بود و در بخشی از کتاب هم خاطرات آقای راغب آورده شده است. مثلاً اینکه یک قطعه موسیقی بهخصوص در فضای اجتماعی ـ سیاسی از کجا متولد میشود و چگونه بارور میشود تا به ثمر برسد. در واقع «بانگ آزادی» از ضرورت کسب تجربههای موسیقایی آقای راغب شروع شد و در کنارش، همکاری با ایشان شکل گرفت.
احوال آقای راغب مساعد نیست و امکان ادامه کتاب وجود ندارد
* ۱۰سال زمان زیادی برای یک کتاب نیست؟
یکی از مسائل ما این بود که نیاز داشتیم تا آرشیوها جمعآوری شود و بعد از این کار، سؤالات جدیدی ایجاد شد که همه این سؤالات، پاسخ آماده در ذهن راوی نداشت و تحقیقات بیشتری لازم بود. بخش دیگر از علت طولانی شدن انتشار کتاب، به اشتغالات خود من برمیگردد که باعث شد کار کمی زمانبر شود. از طرف دیگر، جمعی بودن کار هم باعث طولانی شدن آن میشد. علیرغم این مسائل، نمیتوانیم ادعا کنیم در کتاب «بانگ آزادی» کارنامه کاملی از آقای احمدعلی راغب را عرضه کردهایم، چرا که ایشان ۱۴ آلبوم منتشر شده دارند و به تفصیل و جزئیات تعداد زیادی از این آثار در کتاب پرداخته نشده است. شاید اگر حافظه استاد یاری میکرد و میتوانستیم با دقت و جزئیات بیشتری اسناد و مدارک را گردآوری کنیم، این کتاب و کارنامه هنری آقای راغب میتوانست به دو جلد برسد، ولی به دلایلی که گفتم، کتابی شد که اکنون منتشر شده است. فعلاً هم احوال آقای راغب مساعد نیست و امکان ادامه کتاب وجود ندارد.
* تعامل و همکاری آقای راغب در این مدت طولانی چطور بود؟
نظر لطف آقای راغب، همیشه پشتیبان این کار و بهطور کلی دفتر مطالعات بوده است و در حق بنده هم همیشه لطف داشتند و کوتاهیهای ما را نادیده گرفتند و البته رعایت امانت و وفاداری از جانب آقای راغب در این کار وجود داشت که فکر میکنم به دلیل احساس تعلق ایشان به نوع کارهایی است که در دفتر مطالعات انجام میشود و نیز عزم و اراده جدی که دفتر مطالعات برای انتشار کتاب داشت. چون قبل از ما، مجموعه کتابخانه ملی، مصاحبههای مفصلی از آقای راغب گرفته بودند که قصد انتشار آن را ندارند. البته شیوه آنها این است که در حوزه اسناد ملی با همه نامآوران تاریخ معاصر ایران مصاحبه میکنند و معمولاً این مصاحبهها برای انتشار نیست و اسنادی است برای تاریخ ایران. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) هم مصاحبههایی گرفته بودند که آقای راغب میگفتند منتشر نشده و مشخص نیست چه میشود. طبیعتاً اگر آن مصاحبهها منتشر میشد، شاید اطلاعات دقیقتر و بهتری داشتیم.
* «بانگ آزادی» برای چه کسانی نوشته شده است؟ این سؤال را بیشتر بهخاطر فصل آخر کتاب که جستارهایی پراکنده در باب موسیقی و خارج از روند اصلی کتاب است، میپرسم.
بخشی از ضرورت نگارش این کتاب، وجود تجربهای برای مشق امروز جوانان حوزه موسیقی اجتماعی، سیاسی و انقلابی است و عدهای از مخاطبان کتاب، کسانی هستند که میخواهند در زمینه موسیقی کار کنند و نیاز به دانش ذخیره شدهای دارند که در تجربه و وجود صاحبنظرانی مانند آقای راغب وجود دارد و اتفاقاً مطالب فصل آخر، مطالبی است که لابهلای حرفهای اصلی گفته شده است، اما شأن تحلیلی و مجزا داشت و گاهی هم ایدههای جالبی را درمیگیرد. مثلاً بحثی با عنوان موسیقی روی نثر مسجع گلستان سعدی مطرح شده که ایده خلاقانه و قابل توجهی است و از طرف دیگر، شاید در روایت زندگی آقای راغب که سیر خطی دارد، چندان به کار مخاطب نیاید، لذا این قسمت را جدا کردیم و آنچه را به بُعد علمی، فکری و تحلیلی موسیقی ما مربوط میشود، در بخش آخر آوردیم تا مخاطب هنرجو و اهل موسیقی هم از کتاب بهره موردنظرش را ببرد.
* فکر نمیکنید در فضای رسانهزده امروز، پرداختن به چنین موضوع خاصی آن هم در حوزه نشر و کتاب، ریسک بالایی باشد؟
از حدود ۱۵سال پیش که تصمیم گرفتم در حوزه موسیقی انقلاب، آثار اصیل و آرشیوها جمع آوری و تحلیل و تاریخنگاری کنیم، فکر میکنم تصمیم درستی گرفتم و همانطور که گفتم شخص یا مجموعه دیگری ندیدم که در این عرصه فعالیتی داشته باشد. البته خوشحال میشوم مجموعههای دیگری هم این کار را انجام دهند و نمود عینی کار ما هم این است که بتوانیم برای ورود مجموعههای دیگر به این حوزه تأثیرگذار باشیم.
به هرحال استمرار ما برای انجام این کار در این سالها نشان میدهد ضرورتی برای انجام این کار وجود داشته است. نکته دیگر اینکه کتابهای دیگری نیز در دست انتشار داریم. اصولاً موسیقی دوران انقلاب و پس از انقلاب و خاطرهسازان و صاحبنظرانش محدود به رده و مجموعهای که در حال انجام آن هستیم، نیست. برای اینکه شناسنامهای از موسیقی انقلاب و سرنوشت موسیقی پس از انقلاب را بتوانیم دقیقتر ببینیم و بشناسیم و روایت کنیم، لازم است با افراد زیاد و متفاوتی که به نسبت سهمی که در این زمینه داشتند، گفتوگو شود؛ چرا که گاهی دیده میشود کسانی در مورد موسیقی انقلاب نظراتی دارند که حضور و آثار چندانی در موسیقی انقلاب ندارند و اگر با ضریب و میزان فعالیت و حضور و اثرگذاری افراد، بخواهیم موسیقی انقلاب را بشناسیم و معرفی کنیم باید اشخاص و جریانات دیگری به این مجموعه اضافه کنیم تا بتوانیم بگوییم سرودها و ترانههای انقلاب، رده خود را کامل کرده است. امیدوارم در سالهای آینده مجلدات بیشتری از این مجموعه را بتوانیم ببینیم.
* چه کتابهای دیگری از این دست در صف انتشار دارید؟
خاطرات آقای محمد گلریز، خاطرات گروه سرود امور تربیتی آباده، خاطرات شهید ساداتی از مربیان سرود یزد و خاطرات آقای مهدی کلهر از مدیران هنری کشور در دوره بعد از انقلاب، در حال آمادهسازی برای انتشار هستند و اشخاصی هم هستند که گفتوگوهای اولیه با آنها انجام شده ولی چون هنوز به سرانجام نرسیده، بهتر است نامی نبرم.
در حق سرود پس از دفاع مقدس بی مهری شد
* بهنظر میآید تمرکز ویژهای هم درباره موضوع سرود دارید؟
بله، سرود بخشی از احساس جامعه را که نیاز به آواز جمعی و جمع خوانی است، اقناع میکند و اگر ترانهها را پاسخی به احساس و زمزمه فردی بدانیم، سرودها، آوازها و زمزمههای جمعی یک جامعه هستند و زمانی که میخواهیم با هم فریاد بزنیم و آواز بخوانیم، نیاز به سرود داریم. متأسفانه در سالهای بعد از دفاع مقدس و بهخصوص از سالهای دهه ۸۰ به بعد، در حق این نوع از موسیقی بیمهری شد و بدون اینکه نگاه علمی و حرفهای به سرود وجود داشته باشد و صرفاً به خاطر اینکه شاید شکل این موسیقی، متفاوت با موسیقی پاپ یا انواع دیگر موسیقی بود و سالها بود که در دهه شصت، موسیقی مسلط محسوب میشد، فکر کردند تنوع در این است که حالا سرود را بهطور کامل از صحنه کنار بزنیم؛ در حالی که احساس یک جامعه، هم نیاز به زمزمه جمعی دارد و هم زمزمه فردی. بنابراین هم به حضور سرودها نیاز است و هم ترانهها و از یک منظر جامعه شناختی تصور میکنم که سرودها و ترانههای انقلاب، همراه با هم، سازنده و نشاندهنده تأثرات و تعلقات حسی جامعه ما هستند.
* یکی از ابتکارات جالب توجه کتاب «بانگ آزادی» هم استفاده از قابلیت QRکد است.
خب! کتابی که به حوزه موسیقی میپردازد منطقی است که حتماً شنیداری باشد. مخاطب میخواهد درباره حرفی که زده میشود، مابهازای صوتی یا تصویری داشته باشد. امکان QRکد، امکانی بود که با کمترین هزینه و زحمت، مخاطب میتواند بحثهایی را که در طول کتاب، درباره یک قطعه موسیقی مطرح میشود، ببییند یا بشنود. ما در این کتاب، ۲ قطعه تصویری و ۳۰ قطعه صوتی داریم که مخاطب میتواند آنها را در کنار مطالعه کتاب ببینید یا بشنود.
* اگر نکتهای باقی مانده است، بفرمایید.
فکر میکنم کسانی که در سالهای بعد از انقلاب، شاهکار کردند و توانستند با نبوغ ویژه خودشان از پسِ تنگناها، موسیقی تراز انقلاب اسلامی و موسیقیای را که معدل احساس جامعه است، ارائه دهند، اینها آدمهای ویژهای هستند. امثال سیدحمید شاهنگیان، احمدعلی راغب و خوانندگان و پایکارهای حوزه موسیقی انقلاب، به لحاظ هنری، آدمهای خاصی هستند که معتقدم از هر نظر درباره آنها غفلت کردیم و امیدوارم کتابهایی از جنس «بانگ آزادی» بتواند اگرچه دیر، توجهی را به سمت اینها جلب کند و باعث شود کار این آدمها دوباره، بازخوانی و تحلیل بشود.
لینک کوتاه مطلب : https://comingsoonmusic.ir/?p=7309