موسیقیموسیقی ایران

«آمدم ای شاه پناهم بده» چگونه ماندگار شد؟

به گزارش کامینگ سون موزیک:  به طورحتم نوای ملکوتی اثر «آمدم ای شاه پناهم بده» یکی از ماندگارترین و روح‌انگیزترین نواهای مرتبط با ملودی‌های مذهبی است که طی سال‌های گذشته در قالب موسیقی تیتراژ برنامه‌ها پخش شد.

کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش می‌کند با انتخاب عناصر، فرم‌ها و چینش‌ها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته‌سنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار می‌دهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته می‌شود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور می‌کند.

آنچه بهانه‌ای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری‌بر ماندگارترین و خاطره‌سازترین موسیقی‌های مربوط به برخی برنامه‌ها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آن‌ها برای ما در هر شرایطی می‌تواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطره‌بازی که پس از آغاز و انتشار آن در نوروز ۱۴۰۰ استقبال مخاطبان، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطره‌بازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سال‌هایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.

در پنجاه و هشتمین شماره از این روایت رسانه‌ای به بهانه درگذشت استاد محمد علی کریم خانی پیرغلام اهل بیت (ع)، مداح و خواننده آثار آیینی مذهبی که طی روزهای گذشته به رحمت ایزدی پیوست به سراغ تک آهنگی رفتیم که بدون تردید یکی از ماندگارترین ملودی‌ها و نواهای مرتبط با آثار موسیقایی است که برای عرض ارادت به محضر امام هشتم شیعیان حضرت رضا (ع) پیش روی مخاطبان قرار گرفته است. ملودی که به قدری دربرگیرنده حس و حال نابی بود و هست که پس از انتشار در بسیاری از برنامه‌های مختلف رادیویی و تلویزیونی به عنوان موسیقی تیتراژ ابتدای یا انتهایی قرار گرفت و تبدیل به یکی از پرطرفدارترین موسیقی‌های تولید شده در این زمینه شد.

آنجه به واسطه آهنگسازی آریا عظیمی نژاد به واسطه علاقه مندی هایش در حوزه‌های مختلف موسیقی نواحی و موسیقی آیینی کشورمان صورت گرفت و منجر به تولید قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» شد، قطعاً فارغ از توانمندی‌های او در عرصه‌های مختلف موسیقی که به شدت تحت تاثیر موسیقی اقوام ایران و نگاه جامعه شناسانه او به سلیقه مخاطب امروزی جامعه ایرانی بوده، در ارتباط عمیقی با نوا و نغمه‌ای بود که مرحوم
آریا عظیمی نژاد که می‌توان او را یکی از هنرمندان مخاطب شناس موسیقی کشورمان توصیف کرد، از جمله آهنگسازانی است که با مرحوم کریمخانی فعالیت‌های زیادی را انجام داده بود، فعالیت‌هایی که گل سرسبدشان قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» بود
کریمخانی آن را بدون هیچ چشم داشتی در اختیار ذوق آهنگسازی عظیمی نژاد قرار داد و شرایطی را ایجاد کرد که به واسطه این تلفیق هوشمندانه، شنوندگان و مخاطبان شاهد تولید اثری باشند که هرگاه موسیقی اش از تلویزیون یا رادیو پخش می‌شد، گویی همان جا حریم حرم رضوی است، گویی همان جا می‌توانی نگاهت را معطوف به بارگاهی کنی که این موسیقی و شعر پرمحتوایش برای تو مسیری را روشن می‌کند که می‌توان انتهای این مسیر را ببینی و دل ببندی به آنچه باید.

یک فرآیند موسیقایی که به واسطه معنویت و حلول آن در هنر آهنگسازی آریا عظیمی نژاد و نوای ملکوتی محمد علی کریم خانی آنچنان به دل مخاطب نشست که بعید است تا انتهای این دنیا هم به فراموشی سپرده شود. موسیقی که اگرچه در این روزها نواگرش را از دست داد، اما آنچه از این پیرغلام اهل بیت به جای ماند، نعمتی الهی به واسطه تابیده شدن نور حضرت رضا در ایران عزیز و واسطه گری صدایی بود که آنچه خواند انصافاً دل را می‌لرزاند و می‌برد به حرم رضوی؛ شرایطی که آن قدر به دل مخاطب نشست که آریا عظیمی نژاد را مجاب به ساخت و تولید پروژه‌های دیگری با مرحوم کریمخانی کرد که یکی از آنها مربوط به آلبوم «ساقی سرمست» در رثای حضرت سیدالشهدا بود.

آریا عظیمی نژاد که بدون تردید می‌توان او را یکی از هنرمندان خوش ذوق و مخاطب شناس موسیقی کشورمان توصیف کرد، از جمله آهنگسازانی است که با مرحوم کریمخانی فعالیت‌های زیادی را انجام داده بود، فعالیت‌هایی که هرکدام اگرچه به دلایل مختلف دربرگیرنده سختی‌ها و دشواری‌های فراوانی بود، اما هرچه انجام شد، تولید یادگاری‌هایی بود که گل سرسبدشان قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» بود، ملودی که خواندن بخش کوتاهی از قصه تولیدش در اینجا خالی از لطف نیست. قصه‌ای که چندی پیش هم در قالب یک مستند از شبکه مستند سیما پخش شد و نقل قول‌های مرحوم کریمخانی و عظیمی نژاد دربرگیرنده نکاتی جالبی بود. قصه‌ای که از حسن چایچیان به عنوان شاعر اثر تا آریا عظیمی نژاد و محمدعلی کریمخانی دستمزدی بابت آن دریافت نکردند.

وقتی محمد اصفهانی مچ دست آریا را گرفت

عظیمی‌نژاد در یک گفتگوی رسانه‌ای نحوه آشنایی اش با استاد محمدعلی کریمخانی را این طور شرح می‌دهد: بگذارید خاطره‌ای برایتان تعریف کنم که چرا من درآهنگ آمدم ای شاه پناهم بده از محمدعلی کریمخانی استفاده و او را برای خواندن دعوت کردم. یادم هست نخستین باری که می‌خواستم کار مذهبی انجام دهم زمانی بود که جشنواره فیلم فجر مصادف شده بود با شروع ماه محرم. آقای منوچهر محمدی دبیر جشنواره با من تماس گرفت و گفت که برای افتتاحیه جشنواره فیلم فجر می‌خواهند کلیپی پخش کنند که حال و هوای محرمی داشته باشد و از من خواست موسیقی‌ای بسازم که آن را روی تصاویر بگذارند و در مراسم افتتاحیه استفاده کنند. چند روز بعد من با محمد اصفهانی خواننده اجرا داشتم. پس از اجرا، ماجرای کلیپ افتتاحیه را به او گفتم و گفتم خواننده‌ای نمی‌شناسم که بتواند روی این نوع موسیقی‌ها بخواند. او گفت: «چرا خواننده نداشته باشی؟ من یک خواننده به تو معرفی می‌کنم که تازه بفهمی مداحی و خواندن یعنی چه؟» دکتر اصفهانی استاد محمدعلی کریمخانی را به من معرفی کرد، البته ایشان آن زمان هنوز شناخته شده نبودند. وقتی رسیدیم تهران، موقع خداحافظی، محمد اصفهانی مچ دست مرا گرفت و گفت: «آریا این کارها با بقیه کارهایت فرق می‌کند نصیب یا قسمت هر کسی نمی‌شود، همه توانت را برایشان بگذار». آن زمان متوجه معنای حرفش نشدم و با غرور خاصی به او گفتم: «من همیشه و در همه کارهایم دقت می‌کنم و تمام توانم را می‌گذارم که کار خوب انجام شود و برای من این کار با بقیه کارهایم فرقی ندارد و تمام توانم را خواهم گذاشت». آقای اصفهانی به من نگاهی کرد و گفت: «نه این کار با کارهای دیگرت فرق دارد». من تأملی کردم به دکتر خیره شدم و گفتم: «زیاد منظورت را نمی‌فهمم، ولی چشم تلاشم را می‌کنم». اصفهانی توضیحات دیگری هم داد که حالا خیلی شخصی است و نمی‌توانم اینجا بیان کنم.

عظیمی نژاد درباره نحوه ساخت آمدم ای شاه پناهم بده می‌گوید: وقتی ساخت این اهنگ جدی شد من با اقای کریمخانی برای خواندن روی تصاویری که از حرم مطهر به من داده بودند تماس گرفتم و ایشان پذیرفتند و پیش ما آمدند. دفتر قطوری از اشعار امام رضایی داشتیم و من داشتم این دفتر را ورق می‌زدم. ناگهان چشمم به این شعر آقای چایچیان افتاد که آن زمان در قید حیات بودند. شعر خیلی خوب و ساده‌ای بود، صفای شعر و سادگی اشعار به دل من نشست. وقتی شعر را خواندم احساس کردم خودم به پابوس آقا رفته‌ام و جلو ضریح ایستاده‌ام و می‌گویم: «آقا من آمده‌ام با دست‌های خالی» حس کردم این حرف، حرف دل همه مردم است. شعر سادگی بی‌نظیری داشت و زبان حال زائران حضرت بود.

مرحوم کریمخانی هرچه می‌خواند نمی‌شد، تا اینکه…

این اهنگساز خاطرات خواندن استاد محمدعلی کریمخانی را مرور می‌کند و می‌افزاید: آقای کریمخانی شروع به خواندن کرد، ولی هر چه خواند نشد درنمی‌آمد. هر چه می‌خواند به دل ما و خودش نمی‌نشست. اصلاً از استاد کریمخانی بعید بود. فکر کنید ما ساعت چهار بعدازظهر شروع کردیم، غروب شده بود، ولی هنوز کار ما درنیامده بود. من به ایشان گفتم: «فعلاً چای بخوریم و برویم خانه، گاهی کاری نتیجه نمی‌دهد». ایشان هم خیلی
اگر دقت کرده باشید، ایشان اول شعر را اشتباه خوانده‌اند و به جای اینکه بگویند: «آمدم» خوانده‌اند: «آمده‌ام» که خیلی‌ها بابت این اشتباه مرا نقد کردند که چرا ادیت نکردم و این اشتباه را درنیاوردم. اما من اصلاً بابتش ناراحت نیستم، چون در آن لحظه حس استاد کریمخانی چنان قوی بود که بر آن اشتباه غلبه داشت
ناراحت بود، چای را که ریختم و آمدم، دیدم استاد کریمخانی دارد گریه می‌کند تعجب کردم و گفتم: «استاد، چرا گریه؟» گفت: «چرا پس از این همه سال کار کردن، نمی‌توانم برای این کار بخوانم؟». با لهجه آذری هم حرف می‌زد بعد همانطور بغض الود ادامه داد: «پس از این همه که برای اربابم حسین (ع) خواندم، یعنی قابل نیستم که برای امام‌رضا (ع) بخوانم؟» خیلی دلش شکست. من هم متاثر شدم و به او گفتم: «گاهی پیش می‌آید!». آقای کریمخانی چای را نخورده، گفت: «بگذار یک بار دیگر بخوانم!». گفتم: «بخوان».

عظیمی نژاد ادامه می‌دهد: راستش را بخواهید من ناامید شده بودم و از گریه ایشان هم ناراحت بودم. دوباره آقای کریمخانی شروع کرد خواندن. حتی اگر دقت کرده باشید، ایشان اول شعر را اشتباه خوانده‌اند و به جای اینکه بگویند: «آمدم» خوانده‌اند: «آمده‌ام» که خیلی‌ها بابت این اشتباه مرا نقد کردند که چرا ادیت نکردم و این اشتباه را درنیاوردم. اما من اصلاً بابتش ناراحت نیستم، چون در آن لحظه حس استاد کریمخانی چنان قوی بود که بر آن اشتباه غلبه داشت. به جرات می‌گویم این حس آن‌قدر بر اشتباهش غالب بود که حتی به نظرم زیباتر هم شد. یعنی به نظرم این اشتباه روایت حال زائری است که خدمت حضرت آمده و به او می‌گوید: «آمده‌ام ای شاه پناهم بده» می‌گوید: «آمده‌ام». انگار دارد تمام مسیر را توصیف می‌کند. خلاصه من به قطعه خوانده شده دست نبردم. فکر کنم ساعت هفت یا هشت شب بود که من از استاد کریمخانی جدا شدم و قطعه من هفت صبح فردا آماده بود. سرعت تولید این کار جزو اتفاقات ناشدنی و عجیب بود. هزینه تولید این اهنگ در آن زمان ۵۰۰ هزار تومان شد. من و آقای کریمخانی هم دستمزدی نگرفتیم.

عظیمی نژاد بعد از ظهر روز سه شنبه سی و یکم خرداد هم بود که در مراسم تشییع مرحوم کریمخانی که در زادگاه آن مرحوم در شهر نرجه تاکستان برگزار شد اظهار کرد: استاد کریمخانی مورد تأیید و تحسین اساتید بزرگی بودند و خوانندگانی همچون محمد اصفهانی همیشه از او به نیکی یاد می‌کنند. او عاشق علی ابن موسی الرضا (ع) بود، ادامه داد: بدون شک با این عشق و ارادت جایگاه آن مرحوم در کنار امام هشتم خواهد بود.: صدای زیبا و برآمده از دل مرحوم کریمخانی عنایت خداوند بود که نصیب او شده بود و او با خلق قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» به بهترین شکل از این عنایت الهی بهره برد. مرحوم کریم خانی کارهای مذهبی خود را عاشقانه اجرا می‌کرد و پس از هر اجرا از ته دل اشک می‌ریخت.

وقتی دو رکعت نماز «بی وقت» کار خودش را انجام داد

مرحوم کریمخانی هم درباره ماندگاری این نوای به یادگار مانده از خود گفته بود: حدود ساعت هشت یا نه شب بود که کار را شروع کردیم اما دیدیم نمی‌شود. من به آقای عظیمی نژاد گفتم: «آن چیزی که شما می‌خواهید را من نمی‌توانم انجام دهم». خودم هم تا حدی دل‌شکسته شدم و دیدم نمی‌شود. به آریا گفتم یک چایی می‌خورم و بعد به آژانس زنگ بزن که من بروم. من هم در همان حین که بغضی هم داشتم، مشغول جمع کردن ورق‌های اشعار روی میز شدم، اما به یک باره در همین اثنا بود که دستخطی از این اشعار توجه من را به سمت خود جلب کرد؛ شعری که بیت آن چنین آغاز می‌شد: «آمدم ای شاه پناهم بده» من تصمیم گرفتم دو رکعت نمازی بخوانم و
محمد علی کریمخانی: ن خودم را به کسی دیگر می‌سپارم. می‌خوانم، اما تکیه‌ام جای دیگر است. اگر انسان خودپسند و از خودراضی نباشد همه چیزش درست می‌شود. اگر بخواهی بگویی من در این مجلس قیامت می‌کنم، هیچ کاری انجام نمی‌شود و فقط شرمندگی باقی می‌ماند
بعد از آن شروع کردم این قطعه را خواندم. وقتی هم شعر را دیدم، آهنگ آن نیز در درونم دمیده شد و این کار خود علی ابن موسی الرضا است که شکی هم در آن ندارم.

این خواننده پیشکسوت موسیقی آیینی در یک گفتگوی رسانه‌ای دیگری بود که درباره دلایل ماندگاری کارهایش گفت: هر کاری که از عمق دل باشد و شما شیفته آن باشید، موفق خواهید شد. وقتی این قطعات را می‌خواندم، حس می‌کردم نزد امام حسین علیه السلام و امام رضا می‌خوانم بنابراین تلاش می‌کردم کارم، کم و کسری نداشته باشد. هر چه در وجودم بود، مصرف می‌کردم. می‌گویند از تو حرکت از خدا برکت؛ اگر حرکت کنی و به سمت و سوی امام حسین علیه السلام بروی، اگر نیم‌نگاهی هم به کارت شود، آن کار ماندگار می‌شود. یقین دارم «ساقی سرمست» از این درجه بالاتر هم می‌رود و حتی جوانان خارج از کشور را نیز شیفته خود کرده و می‌کند. هرکسی، قطعات منتشر شده من را گوش می‌کند، از این لحن و صدا متعجب می‌شود. در حالی که بارها و بارها گفته‌ام: این قدرتِ خواندن را خودشان محبت می‌کنند وگرنه دست من و ما نیست!

وی در همین گفتگو بود ادامه داد: من خودم را به کسی دیگر می‌سپارم. می‌خوانم، اما تکیه‌ام جای دیگر است. اگر انسان خودپسند و از خودراضی نباشد همه چیزش درست می‌شود. اگر بخواهی بگویی من در این مجلس قیامت می‌کنم، هیچ کاری انجام نمی‌شود و فقط شرمندگی باقی می‌ماند. من می‌گویم یا امام حسین علیه السلام! خودت می‌دانی که من چیزی نیستم، دست من را بگیر. البته ادعا نمی‌کنم… امام حسین علیه السلام را شناخته‌ام! شاید اصلاً لیاقت خواندن هم نداشته باشم، اما هر موقع خوانده‌ام، فقط برای خودشان بوده است. این کار را نکردم که فلان وزیر یا نماینده مجلس یا شخصیت بازاری که در مراسم است، لذت ببرد. اگر به من بگویند: این، یک تار موی امام حسین (علیه‌السّلام) است، زندگی‌ات را رها کن، قطعاً آن مو را می‌گذارم میان کفنم هم می‌گویم: این مرا بس است. زندگی چه ارزشی دارد. کسی نمی‌تواند در خلقت با امام حسین علیه السلام برابری کند. وقتی ما کسی را ارباب قرار دادیم، باید ببینیم ارباب چکار کرده، ما همان کار را بکنیم. من اصلاً از مرگ، هراسی ندارم! شاید برای‌تان جالب باشد که این روزها، وقتی که بیماری بیشتر به من فشار می‌آورد، روی تخت می‌نشینم و خواب به چشمم نمی‌آید. خودم را میان قبر و چشم‌انتظار سیدالشهداء و امام رضا (علیهم‌السّلام) حس می‌کنم. واقعاً این دنیا چه چیزی دارد که ما باید به آن دل‌خوش کنیم!؟ این همه دویدن و حرص‌زدن برای مال دنیا، چه فایده‌ای دارد!؟ به‌قدر وسع باید کوشید و به‌قدر گذران زندگی باید تلاش کرد! اما بیش‌تر از آن، به چه دردی می‌خورد!؟ من، فقط چشم‌انتظار دیدار حضرت اباعبدالله و امام رضا (علیهم‌السّلام)، هنگام مرگم هستم.

به هر ترتیب آنچه روایت شد، فقط گوشه‌ای از کرامات و هنرمندی مرحوم کریمخانی بود که همه مردم ایران طی این سال‌ها با نوای ملکوتی اش زندگی کردند و دلشان به نام نامی حضرت رضا (ع) آرام می‌گرفت. هنرمندی که اگرچه به آرزویش برای هم جواری با حضرت رضا پس از مرگ و خاکسپاری در حرم رضوی نرسید، اما بدون تردید هر جا سر بر سینه خاک گذاشته باشد، کرامات و وجود مبارک امام هشتم نصیب سپیدمویی خواهد شد که در عمر گرانقدر خود کوشید، با نوای آسمانی اش دل عاشقانی را همراه کرامات اهل بیت گرداند.

شادی روحش صلوات و فاتحه‌ای قرائت می‌کنیم.

لینک کوتاه مطلب : https://comingsoonmusic.ir/?p=58856

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا