موسیقیموسیقی ایرانهنرمندان

“امیری‌خوانی” به عنوان میراث ناملموس فرهنگی ثبت ملی شد

به گزارش کامینگ سون موزیک:  امیری یا امیری‌خوانی که بتازگی به عنوان میراث ناملموس فرهنگی ثبت ملی شد ، از کهن‌ترین آواز سنتی مردم تبرستان و مازندران کنونی است که ریشه در هنر موسیقایی و همچنین افسانه‌های مازندرانی دارد.

مازندران زادگاه گونه های متعدد آوازی و موسیقایی است. موسیقی آوازی مازندران را می‌توان به سه دستهٔ اصلی تغزلی، حماسی و آیینی تقسیم کرد. آواز امیری یا امیر خوانی همانند طالبا ، نجما و لگن سری و کتولی در رسته آواز تغزلی قرار می گیرد.

آواز امیری در قدیم ” طوری ” یا ” تبری ” نامیده می شد که مرتبط با نام مازندران است. این آواز همچنان نیز در برخی از مناطق کوهستانی مازندران به همین نام خوانده می شود. مثلا در مناطق ییلاقی منطقه نکاء و بهشهر نوعی آوازخوانی با نام ” رج تبری ” وجود دارد که به معنای آواز خوانی جمعی است به این صورت که در مراسم عروسی جوانان محفل ملزم می شوند تا یک بند یا دوبینی آواز بخوانند و به همین خاطر هم به آن رج تبری یا تبری خوانی به ترتیب می گویند.

استاد جمشید قلی نژاد نویسنده کتاب ” موسیقی بومی مازندران ” معتقد است که آواز تبری به خاطر این که بعدها در آن اشعار شاعر بلندآوازه مازندران شیخ العجم امیر پازواری خوانده می شده به نام امیری معروف و ماندگار شد.

قلی نژاد می نویسد : امیر پازواری معروف به شیخ العجم یکی از شعرای دلسوخته و صوفی و صاف ضمیر مازندران است که بنا به روایتی در دوران حکومت امیرتیمور گورکانی می زیست و چون مورد غضب آن سلطان قرار گرفت به هندوستان تبعید شد و مدتی را در آن سامان گذرانید و پس از این که مجددا مورد لطف امیر قرار گرفت ، به مازندران عزیمت می کند و قصبه کنونی ” امیرکلا ” که نزدیک بابل است به او هدیه شد. این شاعر بقیه عمر خود را در آن محل گذراند و در همان جا هم وفات یافت و به خاک سپرده شد ، ولی متاسفانه گور او مشخص نیست که در کجای آن روستا قرار دارد.

دیوان اشعار او در دو جلد به نام ” کنزالاسرار ” به کوشش ” برنهارد دارن ” روسی و میرزا محمدشفیع مازندرانی در سال ۱۲۸۳ هجری قمری در پترسبورگ چاپ شد و بعد آقای گل باباپور هم با نوشتن دیباچه مفصلی در باره این شاعر این کتاب را منتشر نمود که مورد استقبال علاقه مندان قرار گرفت.”

آنچه که قلی نژاد در کتابش در باره امیرپازواری نوشت ، کمتر مورد توجه و روایت عامیانه در مازندران است . همچنین برخی از پژوهشگران و فولکلوریست های مازندرانی مانند نادعلی فلاح پژوهشگر فرهنگ عامه آمل بر این اعتقاد است که اشعار امیری خوانی تنها مربوط به امیرپازواری نیست و یا حتی امیرپازواری افسانه ای بیش نیست .

چه بپذیریم که امیر پازواری وجود داشته و اشعار امیرخوانی منتسب به او است یا این که امیرهای فروانی در نقاط مختلف مازندران دوبینی ها و اشعاری در زمان های مختلف به فراخور وضعیت و حالات و روزگار سروده اند ، در یک چیز شکی نیست و آن هم سبک آواز امیرخوانی در مازندران است.

اشعار امیری خوانی آکنده از امثال و حکم پارسی است که بیشتر دو بیتی بوده و مطلع آن عبارت «امیرگته» (امیر می گفت) است.

امیری یکی از مهم ‌ترین آوازهای سراسر مازندران و از ارکان موسیقی این استان است . ساز این آواز عمدتا ” نی ” است که در گویش مازندرانی به آن “لَلِـه‌وا” می گویند. آواز و شعر امیری سیستم هماهنگی را تشکیل می ‌دهد که اشعار امیری، ستون فقرات آن است. امیری بعد از نوروزخوانی، شاخص ‌ترین نمونه ‌باورهای عامیانه یا فولکلور مردم مازندران است که به ‌صورت مشترک در میان همه اهالی البرز استفاده می ‌شود و یکی از برجسته ‌ترین وجوه مشترک فرهنگی در بین بسیاری از ساکنان منطقه البرز است.

محققان موسیقی امیرخوانی را یکی از لحن­‌ها (مقام) اصلی و از رپرتوآر آوازی موسیقی مازندران می دانند که بر پایه‌ این مقام، تکه ­ها و قطعات دیگر مانند کیجاجان(دخترجان) شکل گرفته است. معمولا وزنِ شعرهای امیری دوازده هجایی است. در برخی از موارد تا شانزده هجایی نیز وجود دارد. دسته­‌بندی­‌های مختلف هجاها بدین گونه است؛ نخست دوتایی، بعد سه تایی، بعد دوتایی، دوباره دوتایی و قسمت پایانی سه تایی است که اصلی ­ترین و محوری­ترین وزنِ امیری می ­باشد. البته، گاه عدم شناخت خواننده و نداشتن تسلط، نظم این قاعده را درهم می ­ریزد.

مضامین اشعار امیری فلسفی، اخلاقی و گاهی عاشقانه می­‌باشد. آوازِ امیری به لحاظ ساختاری، دارای متر آزاد می­ باشد و محدوده­‌ صوتی آن از سه دانگ تجاوز نمی­ کند و درون مایه آن با مایه‌­های عشاق، قرچه، شاه ختایی و آغازِ شور هم­خوانی دارد.امیری آوازی است که از عشاق دشتی شروع شده و به دستگاه شور فرود می کند و معمولا وسعت صوتی آن از یک اکتاو تجاوز نمی کند. این آواز در نقاط مختلف مازندران با واریاسیون های مختلف خوانده می شود.
روایت عامیانه عشق ناکام

در روایت عامیانه ، آواز امیری یا امیری خوانی ریشه در عشق امیر پازواری به گوهر آملی دارد. امیر و گوهر جزو افسانه های عشقی است که به جز نسل های جدید، هر مازندرانی از آن با خبر بوده و با آن زندگی کرده است. امروز مازندرانی های سالخورده زمانی که بخواهند درباره عشق آتشین صحبت کنند، آن را با عشق امیر و گوهر مقایسه می کنند و یا مثال می زنند.

امیر و گوهر روایت عشق افسانه ای است که در هر منطقه از مازندران روایت خاص خودش را دارد. هر یک از راویان گوشه ای از حالات امیر و گوهر را بیان می کنند. در حقیقت راویان مناطق مختلف مازندران به فراخور همان منطقه با برش کوتاهی از یک داستان بلند یا زندگینامه، یک نوع داستان مینی مالیستی از عشق امیر و گوهر خلق کردند.

همچنین این افسانه عشقی بن‌مایه و ریشه بسیاری از شعرسرایی‌ها و ترانه سرایی های تبری است.

راویان همواره منظومه امیر و گوهر را همراه با بیان سرگذشتی از مردان دشت ، دهقانان و کشاورزان تبرستان با زبانی کنایه وار در بستر آواز بیان می دارند. در عین حال که بسیاری از اشعار بر جای مانده در این سرگذشت ها را راویان در طول تاریخ ساخته و پرداخته اند. بخش اعظمی از افسانه امیر و گوهر هم شامل مرور زمان شد، اما همچنان قسمت هایی از آن افسانه ها بین مردم به حیات خود ادامه می دهد و با روح و روان مردم مازندران عجین شده است.

در فرهنگ عامه مازندران ، امیر دلبری به نام گوهر داشت. در آغاز این افسانه آمده است ” امیر دهقانی بود که نزد اربابش کار می کرد. او دختری به نام گوهر داشت که برای امیر غذا بر سر جالیز می آورد و امیر و گوهر با دیدن هم ، به یکدیگر علاقه مند می‌شوند و در این میان سواری نقاب‌دار به امیر نزدیک می‌شود و از او می خواهد از جالیزش خربزه ای بیاورد. امیر با تعجب می گوید هنوز زمان برداشت خربزه فرا نرسیده است ، اما امیر با اصرار سوار ، وارد باغ می شود و شگفت زده خربزه های فراوان را انباشته بر هم می بیند . سپس خربزه ای جدا می کند و برای سوار می آورد، سوار نیز خربزه را به امیر می دهد تا نصف را خودش و نصف دیگر را گوهر بخورد. امیر همین کار را می کند و هر دو با خوردن خربزه شاعر می شوند”.

بنا به اعتقاد عموم مردم مازندران ، امیر نام و لقبی است که امام علی(ع) به او عطا کرد و سوار این داستان همان امام علی (ع) بود. شاعر شدن امیر نیز به خاطر خربزه ای که امام به او می دهد اتفاق می افتد و همین رخداد سبب ایجاد مثلی در مازندران شده که می گویند “خروزه بخردی شاعر بیی ؟” ( خربزه خوردی شاعر شدی ؟).

روایتی که در مناطق مرکزی استان مازندران سینه به سینه چرخیده ، حکایت از وفاداری امیر و اشتیاق وی به دیدن گوهر دارد ، به صورتی که امیر برای گوهر پیغام به این مضمون می فرستد که دلتنگش است و می خواهد او را ببیند و گوهر پاسخ می دهد که در حال کوچ به ییلاق هستند (احتمالا ییلاق تیرنکلا ، ییلاق مردم آغوزبن آمل) و اگر می خواهد او را ببیند در مسیر کوچ در دره ” زنگره قلد” (دره‌ای در روستا انبارده شهرستان نور و در مسیر ییلاق تیرنکلا بایستد. گوهر قول می دهد که اگر امیر در جایی که تعیین کرده بیاید ، او جلوتر از خانواده اش به راه می افتد و آنجا همدیگر را خواهند دید.

طبق روایت عامیانه ، امیر به دره زنگره قلد” محل قرارشان می رود ولی افسوس از اینکه گوهر بر سر قرار حاضر نمی شو. امیر تا فصل پاییز که زمان کوچ از ییلاق به مناطق قشلاق است منتظر گوهر می ماند. فصل ییلاق به پایان می رسد و گوهر از ییلاق به سوی روستای قشلاقیش ” آغوزبن “به راه می افتد. گوهر وقتی به دره زنگره قلد می رسد، سایه یک سیاهی را می بیند. جلوتر می رود ، می بیند امیر است که زیر درخت ایستاده و روی سرش کلاغ لانه درست کرده است. امیر وقتی گوهر را می بیند ، به او می گوید از همان صبحی که قرار بود موقع رفتن به ییلاق همدیگر را ببینند ، همینجا ایستاده است. کوهر توضیح می دهد که اگر چه قرار بود صبح کوچ کنند ، ولی برنامه تغییر کرد و همان شب به راه افتادند.

انتظار امیر در طول تاریخ این افسانه با شعر و موسیقی و ترانه سرایی همراه است که امروز با زبان تبری در روستاهای مازندران به خصوص مناطق کوهستانی توسط مردم محلی خوانده می شود و زنده است.

اون وقت اگر مجنون ، لیلیِ عشق داشت بی
فرهاد ، گلنک ره دوش هَنیاو داشت بی

اون‌ وقت که‌هیچ کس ، مِهرره به‌ دل نکاشت بی
اسا امیر ، مِهرِ گوهر ، دل دکاشت بی

آخِر داغِ شیرین ، جان ره شِه گذاشت بی
تِنِه دو گل و یاسمن ، بو نداشت بی

ترجمه: اگر آن وقت مجنون به لیلی عشق ورزید
فرهاد گلنک را بر دوش گذاشت

آن زمانی که هیچ کس، بذر مهرت را در دل نکاشته بود
اکنون امیر عشق گوهر را به دل گرفت. (امیر، مثل مجنون عاشق شد)

آخر داغ شیرین بر دلش مانده، جان داد.
دو طرف چهره‌ات مثل گل سرخ و یاسمن خوشبو نبود، من، عاشق تو شدم.

امیری از افسانه ها تا واقعیت

آواز امیری یا امیری خوانی به عنوان موسیقی هویتی همواره با افسانه های بسیاری از چهارچوب موسیقایی تا ریشه اینگونه آواز دستخوش افسانه ها و روایت ها بوده است که البته شاید حیات آن تا به امروز نیز از همین افسانه سازی ها تغذیه شد. اما انچه مشخص است آواز امیری دارای مسائل فنی است که می تواند در درک اینگونه موسیقی کمک بسزایی کند.

استاد محمد ابراهیم عالمی از خونشگران و شاعران سنتی مازندران درباره چاررچوب فنی آواز امیری خوانی می‌گوید: فقط امیری در میان دیگر آوازهای سنتی مازندران از جمله کتولی و طالبا با صدای بالا آغاز می شود که در هیچ موسیقی دیگر مازندران نمونه ندارد.

وی ادامه می دهد: این ویژگی باعث می شود آواز امیری با ایجاد فضایی وسوسه انگیر و پورشور آغاز شود و همین امر شنونده را بهت زده و مشتاق می کند. همین آغاز آواز با صدای بلند توام با ظرافت موسیقایی که با جابه جایی نت ها در بالاترین گام حرکت می کند ، امیری خوانی را نسبت به دیگر انواع آوازهای محلی مازندرانی برای خواننده سخت می سازد.

این آوازخوان مازندرانی می گوید : سخت بودن امیری خوانی به نوعی ویژگی مثبت آن محسوب می شود زیرا خوانندگانی که قصد معروف شدن ، فیگور گرفتن و یا نامدار کردن خود را دارند ، کارشان را با آواز امیری آغاز می کنند تا به مخاطب یا دیگر آوازخوانان بگویند چه قدر مهارت دارند. به معنی دیگر امیری خوانی به معنای مهارت بالا و صدای با کیفیت آواز خوان یا همان خونشگر است.

عالمی همچنین امیری‌خوانی را از ناب‌ترین و قوی ترین آوازهای سنتی کشور توصیف می کند که به دلیل همین دشواری در طول تاریخ کمتر دستخوش تغییرات قرار گرفت. وی می گوید : امیری همواره بر یک قالب منظم استوار بوده که اشعار بسیاری را به خود دیده است. به طور دقیق تر شعرسرایی در قالب امیری خوانی باید در راستای آواز انجام شود و سازها نیز باید با این نوع آواز خود را تنظیم کنند زیرا برخلاف اینکه آواز امیری وابسته شعر و موسیقی باشد، بیشتر آنها را به خود وابسته می کند.

این خواننده مازندرانی از این که آواز امیری را به شخص خاصی نسبت می دهند ، انتقاد می کند و می گوید : امیری خوانی یک آواز است که در طول تاریخ بلندی از زندگی و فرهنگ مردم البرزنشین شکل گرفته است. البته این را رد نمی کنم که شاعری به نام امیرپازواری یا به اعتقاد برخی مورخان امیرعلی طبرستانی اشعاری را برای دستگاه آواز امیری سروده باشد ، اما امیرخوانی یا این گونه از خُونش ریشه بسیار کهنی دارد که مستنداتی برای آن وجود ندارد.

وی اضافه می کند : اینکه آوازامیری را به افسانه امیر و گوهر نسبت می دهند از نظر اسطوره سازی با ارزش است ، اما این اسطوره ها تنها برای تداوم حیات یک آواز یا پدیده هنری ایجاد می شوند تا در بستر تاریخ دستخوش نابودی یا انحراف نشوند ، وگرنه مستند و دلیل تاریخی وجود ندارد تا به ما بگوید آوازامیری توسط شخص خاصی و یا برای فرد مشخصی ساخته شده باشد.

انحراف در تعریف دستگاهی موسیقی امیری

استاد آواز سنتی مازندرانی همچنین درباره قرارگیری امیری در دسته بندی موسیقایی توضیح می دهد: شوربختانه به اشتباه امیرخوانی را در قالب آوازهای مقامی قرار دادند در حالی که این نوع آواز هیچ مقامی ندارد. پس از انقلاب و با آغاز جشنواره های موسیقی بزرگان به دلیل نبود تعریف مناسبی برای این نوع آواز ، آن را در قالب مقامی خواندند.

عالمی ادامه می دهد: بعدها امیری خوانی را جزو آوازهای دشتی توصیف کردند که این نیز اشتباه بود ، زیرا امیری خوانی نه دارای مقام است و نه دارای ویژگی های آواز دشتی و شور. بعدها به دلیل نبود تعریف درست امیرخوانی و بسیاری از آوازهای سنتی را به عنوان موسیقی نواحی معرفی کردند که تا به امروز همین تقسیم بندی مانده است.

وی می گوید : البته اشکال دیگری نیز در تعریف شعر مازندران برای لقب مقامی به امیری خوانی وجود داشت ، زیرا در شعر مازندرانی ما کلمه ای به نام “مقوم” داریم که در ادبیات مازندرانی “مثل، مانند و شبیه ” معنی می دهد و در محاوره عامیانه هم مقوم به معنای ” ادای صدای کسی را درآوردن ” است ، اما متاسفانه به دلیل شباهتش به کلمه “مقام” در زبان فارسی ، مقوم را نیز مقام معنی کردند و آواز مازندرانی را نیز مقامی دانستند.

امیری در دستگاه عرفان

استاد آواز سنتی مازندران درباره شرایط کنونی آواز امیری خوانی و استقبال نسل های جدید از آن می گوید: یکی از ویژگی های امیری خوانی پندآمیز و عارفانه بودن این نوع از آواز است که آن را از دیگر انواع آوازخوانی سنتی مازندران مستثنی می کند. برای مثال در کتولی شعر و آواز بر مبنای عشق و عاشقی و شور و هیجان است. کتولی بیشتر جوان پسند بوده و نسل جوان را که دارای هیجانات دوران جوانی هستند راضی می کند.

عالمی معتقد است: امیرخوانی معمولا در میان افراد سالخورده و پابه سن گذاشته بیشتر استقبال می شود زیرا نیازمند سطحی از پختگی است که در جوان‌ترها کمتر دیده می شود. امیرخوانی نیازمند مطالعه ، تجربه ، دنیادیدگی و بینشی است که نسل جوان باید پس از تجربه و گذر زمان آن را به دست بیاورد. به زبان ساده تر امیری را در گذر عمر می توان بهتر درک کرد و پذیرفت.

این آوازخوان مازندرانی می گوید : طبیعی است که استقبال بالایی از امیری خوانی در میان جوان ترها نشود. جوانتر ها به دیگر انواع آوازهای مازندرانی علاقه بیشتری دارند که البته ظرفیت بیشتری برای روزآمد شدن موسیقی و پذیرش جوانتر ها دارد. البته به طور کلی حتی شادترین آوازهای مازندرانی نیز در باطن غمگین و شورانگیز و عرفانی هستند که با سازهای و نوع خوانش شکل شاد می گیرند.

این استاد آواز می افزاید : اشعار آواز امیری نیز بیانگر عرفانی بودن آن است. اشعاری ۱۲ هجایی با قالب رباعی که دارای شکلی و ردیفی عرفان گونه هستند و از فراغ، هجرت، درد جانسوز عشق معبود و رسیدن به وصال حکایت دارد.

موسیقی فقرا

عالمی درباره شرایط فعلی آواز ستی نواحی مازندران در بین نسل امروزی می گوید: فراگیری موسیقی سنتی دستخوش مسائل اقتصادی و لوکس گرایی قرار گرفته است و والدین برخودار به دلیل غنای مالی ترجیح می دهند که فرزندانشان در سازهای لوکسی همچون پیانو و ویولون آموزش ببینند و در آواز نیز ترانه‌های غیربومی را ترجیح می دهند.

وی ادامه می دهد: بازهم باید گفت متاسفیم سازها و آوازهای بومی به عنوان هنر ضعفا و همچنین طبقه محروم تعریف و شناخته شدند و همین مساله مانع از تقویت این هنر شده است. البته نباید هیچ هنری با پول سنجیده شود، اما حمایت طبقه برخودار از یک هنر آن را تبدیل به مدل اجتماعی خواهد کرد که اغلب جامعه آن را پیگیری خواهند کرد.

استاد آواز و موسیقی مازندرانی به استعداد های بی شمار جوانان مازندرانی چه در آواز و چه در ساز اشاره می کند و می گوید : باید برای هنر موسیقی مازندرانی سرمایه‌گذاری جدی صورت بگیرد وگرنه با پایان زندگی اساتیدی که اکنون در بین ما هستند ، این نوع هنر نیز آرام آرام به فراموشی می رود.

لینک کوتاه مطلب : https://comingsoonmusic.ir/?p=31082

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا